پترونه[1]هتل سروانتس[2] را دقيقاً به همان دلايلي كه در نظر ديگران ناخوشايند بود، دوست داشت. هتلي تاريك و خلوت مثل كوير. مردي كه هنگام عبور از رودخانه، در كشتي بخار با او آشنا شده بود، گفته بود كه هتل در منطقهي مركزي مونتهبيدئو[3] قرار دارد. پترونه اتاقي حمامدار در طبقه دوم گرفت كه درست به سرسراي هتل باز ميشد. از تابلوي كليدداري متوجه شد كه بايد مسافر كمي در هتل باشد. كليدها به پلاكهاي برنجي گرد و سنگيني با شمارهي اتاق آويزان بود، مديريت