یک روز از زندگی مادرم(دوچرخه- 31مرداد81)
زندگي مادرم از یک روز
پرز1 ارتگا ايرنه
مولايي رامين:ترجمه
!حريفه همهفن اصطلاح به و داره شغل چند و چندين من مامان كه گفت ميشه
:كنم تعريف زندگيشرو از روز يه براتون تا كنيد گوش خوب پس "چطور؟":ميپرسيد
"!مامااااااني":فرياد رعدآساي صداي كه نيمهشب بعداز يك ساعت از درست من مامان كاري روز
كيه؟ قوي حنجره اين صاحب بزنيد حدس ميتونيد !ميشه شروع درميآره ، لرزه به رو خونه
..جي -!ببخشيد -كه اونو تا ميزنه ، صدا رو مامانم كه ست"آلهخا" كوچيكم خواهر اون درسته ،
.ببره دستشويي به داره ، .
خرو وحشتناك صداي ببره ، خوابش و بشه گرم چشماش ميخواد تا آلهخا ، گرفتن پا سر از بعد
روي رو سرش تا بزنه سقلمهاي او به تا ميشه مجبور و !ميكنه بيخواب اونو بابام پف
!كنه جا جابه بالش
بيدار خواب از كه نيستيم ما اين ولي درميآن ، صدا به بابا و من ساعتهاي زنگ هم سحر صبح
كه من اما !ميكنه بيدار رو من و بابا بعد و ميپره خواب از كه مامانه بلكه ميشيم ،
!ميافتم بالشم روي دوباره ميآد ، خوابم هنوز
اونو و ميكنه بيدار رو "آلهخا" خواهرم ميشه ، صبحانه كردن آماده مشغول او مدت اين در
و جيغ و بهانهگيريها مجبوره صبح روز هر او.ميكنه آماده كودك مهد به رفتن براي
و صبر با..و نميخوره صبحانه درميره ، موهاش كردن شانه زير از كه رو خواهرم دادهاي
!كنه تحمل زياد حوصله
آماده سريعتر ما تا "!ميشه دير داره !باشيد زود":كه ميكنه گوشزد ما به مدام مامان
رو نامهاي كردهام فراموش كه ميافته يادم يكدفعه من اما.برسونه مدرسه به مارو و شيم
...!بدهم نشانش كند ، امضايش و بخواند او تا داده مدير كه
لندهاي و غر بايد و ميرسه دير ما خاطر به هميشه اما باشه ، كارش سر صبح ساعت 7 بايد او
.بخره جون به رو رئيساش
انجام هم رو ديگر كار چند بايد (بعدازظهر يا 3 ساعت 2) اداره در كارش شدن تموم از بعد
كنه ، پرداخت رو صورتحسابها بخره ، خونه براي چيزهارو ساير و گوشت سبزي ، ميوه ، :بده
...و ببره تعميرگاه به شده خراب كه رو ماشين
بايد ماست ، اختيار تحت راننده او عصر تا 5 ساعت 4 از چون !نشده تمام هنوز او كار اما
ديدن براي خريد مركز به يا غيره و موسيقي ژيمناستيك ، شنا ، كلاسهاي به رو من و آلهخا
لوازم مدرسه ، بعد روز نمايشگاه براي رنگي كاغذ خريد يا اومده خوشمون اون از كه چيزي
!ببره...و كاردستي
وقتي و بيرون ميزنه خونه از باز ,زبان كلاس به رفتن براي عصر ساعت 6 كارها اين از بعد
!ميكنه تلفظ "ق" هارو"ر" تمام مدتي تا برميگرده
انجام درباره من از هم ميكنه ، صحبت بابا با هم شامه كردن آماده مشغول وقتي شب ساعت 8
سعي هم بعد كمي !ميزنه كله و سر غذايش خوردن براي خواهرم با هم و ميپرسه تكليفهايم
بعد يكساعت اما بخوابونه ، آلهخارو ميسازه خودش كه داستانهايي كردن تعريف با ميكنه
!مامانم بلكه آلهخا ، نه اما خوابيده ، ميشيم متوجه و نميشنويم رو صداش
چند بعداز اما كنيم ، صحبت هم با خواب از قبل كمي تا ميآد اتاقم به من با هم ساعت 309
!ميگم "شببهخير" او به پس كرده ، پر خواب رو چشمهاش كه ميشم متوجه دقيقه
شب نيمه يك ساعت اما !ميره خواب به زود خيلي و ميكشه دراز تختخوابش روي او بعد كمي
...ميشه شروع كارش باز
و همسر خريد ، مامور شاگرد ، راننده ، كارمند ، :داره شغل چند من مامان كه شدي متوجه پس
وقت كار همه اين دادن انجام براي چطور او كه اينه ميشه من تعجب باعث كه چيزي اما !مادر
!نميآره؟ كم
سال نويسي داستان كنكور برگزيده داستان كلمبيا ، كشور اهل ساله دانشآموز 13 دختر _1
.لاتين آمريكاي كشورهاي دانشآموزان 2001
